گردو صادراتی که باعث کوچک تر شدن مغز و خنگ شدن افراد می شود

گردو در خودکنترلی بد است و به آن اشتیاق پیدا می کند و از چیزهای اشتباه می ترسد:

گردو دائماً در مورد چیزهایی که برای آن مفید نیست هیجان زده می شود: شکر، نمک و رابطه جنسی با غریبه ها برای شروع. تبلیغات می داند که چگونه از این ضعف شناختی تا حد کمال بهره برداری کند.

سردرگمی های ما عموماً به اهدافی بازمی گردد که زمانی برای ما حیاتی و مناسب بوده است تا روی آنها تمرکز کنیم. خواسته های ما در محیط های ساده تر قابل اعتماد بود، اما در شرایط پیچیده مدرنیته باعث هرج و مرج می شود. همین امر در مورد ترس های ما نیز صدق می کند: در گذشته، ترس ها صرفاً به چیزهایی وابسته بودند که می توانستند ما را بکشند.

ترس ها ایده خوبی بودند تا ما را از خطرات واقعی رها کنند. اما امروزه، بسیاری از چیزها سیستم های ترس ما را تحریک می کنند بدون اینکه هیچ تهدید واقعی وجود داشته باشد. ما قبل از صحبت در ملاء عام بدون هیچ دلیل موجهی دچار حملات هراس می شویم  در حالی که در عین حال، تهدیدات واقعی و ظریف تر مدرنیته (گرمایش جهانی یا یک بحران مالی وام مسکن ارزان قیمت) به طور کامل از رادارهای شناسایی ما دور می زند.

گردو صادراتی آماده است تا از دیدگاه خودش به چیزها نگاه کند. اغلب به سادگی نمی توان باور کرد که راه های دیگری برای بررسی یک موضوع وجود دارد. بنابراین افراد دیگر می توانند برای آن ها منحرف یا وحشتناک به نظر برسند  باعث خشم یا ترحم به خود شوند.

از نقطه نظر تکاملی، تنها در آخرین ثانیه است که گردو شروع به تلاش برای تصور اینکه شخص دیگری بودن چگونه است (یک نشانه این است که آموخته است از رمان لذت ببرد). اما این هنوز یک ظرفیت همدلی شکننده است که تمایل به فروپاشی دارد، به خصوص زمانی که گردو خسته است و کسی سعی می کند آن را به ایده ای عجیب ترغیب کند.